7 ماهگی عششققققققققققق
7 ماه دیگه گذشت و تو 7 ماه زندگی مارو تغییر دادی و رنگ و بوی تازه بخشیدی ، رنگ شادی و خنده
تو ماه هفتم زندگیت ؛ عزیز خاله ها
زبونت باز شده و کلمه ی «م» رو میتونی تلفظ کنی
وقتی خوشحالی و باهات بازی میکنیم تند تند دست و پا میزنی و ذوق میکنی
از اینکه کسی جلوت برقصه خوشت میاد و میخندی
حسابی ددری شدی و وقتی مامان یا بابا آماده میشه که بره بیرون ذوق میکنی و میخندی و خلاصه کاری میکنی که باهاشون بری
فرنی ، سوپ و حریره بادوم میخوری
ایشالله همیشه زیر سایه ی مامان سمیه و بابا رضا خوشبخت و سرزنده باشی
فقط زودی بزرگ شو و مارو خاله صدا کن خب عجله داریم آریسا
وااااااای از اون روزی که بگی خاله و ما اون روز چه کنیم
خب دیگه باید این پست رو تموم کنیم و در آخر این رو بدون که تو برای ما همه چیزی و عاشقتیم
(همکارا و دوستامون میگن: شما که برای آریسا این نوشته ها و مطالب رو میذارید و انقدر دوسش دارید برای نی نی خودتون چه کار میکنید. واقعاً اون موقع چیکار میکنیم؟؟)
البته تو همیشه عزیز دل خاله هایی