آریسا جونی، عزیز دل خاله هاشآریسا جونی، عزیز دل خاله هاش، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

♥♥♥ عزیزدل خاله هاش ♥♥♥

بیست و یک ماهگی فرشته کوچولو

1393/8/14 12:48
564 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیزدل ما 21 ماهه شدی خاله و چیزی تا دو سالگی نمونده ، وای تو کی انقدر بزرگ و خانم شدی ...

همه ی حواسمون به شیرین زبونی ها و شیطنت هات بود و زمان انقدر زود گذشت که متوجه نشدیم آریسا کی 2 ساله شد.

این روزها با تو خیلی خوش میگذره مثلاً این که روز کودک بود و رفتیم پارک تمدن و اونجا جشن بود . رنگ آمیزیی برای بچه های بزرگ بود اما تو هم کمی خط خطی کردی و یک تراش و یک بسته همراه آلبوم و کارت هدیه جایزه گرفتی و مجری برنامه ی تند تند کارتون اومده بود و کلی برنامه ی قشنگ بود و خیلی لذت بردی خاله  جونی.

 

  

 

بعد از اون هم رفتیم جامپر و انقدر بامزه بپر بپر کردی که مسئولین برنامه بهت یک توپ جایزه دادن و کلی قربون صدقت رفتن .

 

 

در هفته هم میریم خانه بازی و اونجا خاله ماندانا و پسر کوچولوش ایلیا و کلی بچه هستن که باهاشون بازی میکنی. از همه بیشتر ایلیا رو دوست داری و اون هم 4 روز ازت کوچیکتره خاله و بهش میگی لیلیا !!!!

ما خودمون وقتی این تیپ رو میبینیم کلی فدا فدات میشیم ... همیشه هم ژست میگیری که ازت عکس بندازیم

 

    

 

    

 

    

 

این هم صبحانه دوست داشتنی شماست که وقتی میبینی بیخیال تخم بلدرچین و ... میشی

 

 

یه روز دیگه که قرار بود بریم پیش ایلیا اصرار کردی بریم مترو !!!!!!

مرغت یک پا داشت و من هم بردمت مترو

وقتی مترو از تونل اومد بیرون انقدر جیغ کشیدی و دست زدی که همه میخندیدن

خیلی مترو دوست داشتی و ما 2 ساعت تو مترو بودیم و تا کرج رفتیم !!!!!!

اصلاً هم نمینشستی ، دوست داشتی میله ها رو بگیری و از پا افتادیم خسته

تازه ... بعدش هم میگفتی باس ... یعنی اتوبوس که رفتیم تو ایستگاه نشستیم و مامان اومد دنبالمون

    

آریسا جون خاله ها چند مدت که برات ننوشتیم خب دلیل داره اون هم اینه که ما قکر کردیم شاید دلت نخواد همه چیز و همه ی اتفاقات رو بنویسیم پس سعی میکنیم بهت احترام بذاریم و ببینیم اگر خودت دوست داشتی ما این وبلاگ رو ادامه بدیم البته نه اینکه دیگه نخوایم بنویسیم نه ... در ماه یک بار میایم و مینویسیم و به دوستان ناز نازی هم سر میزنیم .

 

بدون شرح :

 

    

    

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان فرنيا
24 آبان 93 13:44
عجب تيپي زده خانم خانمها حالا كجا با ان روسري قشنگت
ساناز و معصومه
پاسخ
قرتی خانوم داره میره خانه بازی
مامان فرنيا
24 آبان 93 13:44
به به عجب هديه هايي گيرت امده افرين
مامان فرنيا
24 آبان 93 13:46
اخه يكجوري نشسته و قاشق دست گرفته كسي ندونه فكر ميكنه تمام اين بسته توسط شما يكباره خورده ميشه مواظب باش با كله نري توش عزيز دلم
ساناز و معصومه
پاسخ
واقعاً هم به دست خودش خورده شده آخه شکلات خیلییییییی دوست داره
مامان فرنيا
24 آبان 93 13:46
چقدر ناز نشسته توي ايستگاه
ساناز و معصومه
پاسخ
خاله ، اینجا دیگه خیلی خسته بود
مامان فرنيا
24 آبان 93 13:47
چه بامزه اندازه گيري گل دختر با مقياس نان بربري
ساناز و معصومه
پاسخ
قصد ما این نبود اما به نظر جالب شده
مامان مریم
30 آبان 93 10:31
عزیز دلم ماشاله تو کی اینقد خانوم شدی...؟! ببخش که اینقد دیر به دیر بهت سر میزنم.. خاله جونا از طرف من محکم بچلونیش
ساناز و معصومه
پاسخ
مرسی خاله جونم ممنون
عمه حدیث خوشگله
12 آذر 93 20:45
سلااااااااااام آریساجونی تولدت مبااااااااک دلم برات شده بود، من دوباره برگشتم که پست جدید بذارم
ساناز و معصومه
پاسخ
مرسی عمه جون بهتون سر میزنیم